منزلی در دوردست

مشخصات بلاگ
منزلی در دوردست

از من می شنوی؟ هر کس گفت دنبال من بیا من رسم جدید آوردم پشتت را کن بهش و برو دنبال کارت.
محلش نگذار. کسی قرار نیست رسم جدید بیاورد. همان رسم قدیم است قرار است همان را یادت بیاورند. ذکر اصلا یعنی همین دیگر. یعنی یادآوری

آخرین مطالب


دوست دارم این فیلم اکران بشه زودتر ببینمش...








مثل نوری که بسوی ابدیت جاریست

قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت...



ایام شهادت سرور و سالار شهیدان تسلیت باد



ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار

برخیز چه پیشامده این بار علمدار

گیریم که دست و علم و مشک بیفتد

برخیز فدای سرت انگار نه انگار 




               

    قدر تو به اندازه ی صبر توست ...

و رازهایت ، نهفته در صبرهایت

اصلا تو آمده ای که صبر کنی !


 (محی الدین ابن عربی ، عارف و فیلسوف قرن ششم)

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود
در تو زندانی‌ترین رفتار، شاعر می‌شود

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار! شاعر می‌شود

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود


نجمه زارع


أمِیرِ الْمُؤْمِنینَ - علیه السّلام - قالَ: لَوْ وَقَعَتْ قَطْرَةٌ فِی بِئْرٍ فبنیتْ مَکانَها مَنارَةٌ لَمْ أؤُذن عَلَیْها.
«سفینة البحار، ص 428»

أمیرالمؤمنین - علیه السّلام - فرمود: اگر یک قطره شراب در چاهی افتد و پس از چندی آن چاه از بین برود و بجای آن مناره مسجدی بنیان شود. من بالای آن مناره اذان نخواهم گفت.




مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قالَ: سَئَلْتُ مِنَ الصَّادِقِ - علیه السّلام - لِمَ حَرَّمَ اللهُ الخَمْرَ؟ قالَ حَرَّمَ اللهُ الْخَمْرَ لِفِعْلِها وَ فَسادِهالِأَنَّ مُدْمِنَ الْخَمْرِ تُورِثُهُ الْإرْتَعاشَ وَ تَذْهَبُ بِنُورِهِ وَ تَهْدِمُ مُرُوَّتَهُ وَ ... .
«وسائل الشیعه، ج 17، ص 244»

مفضل بن عمر گوید: از امام صادق - علیه السّلام - پرسیدم چرا خداوند شراب را حرام نمود: امام - علیه السّلام - فرمود: خدا شراب را حرام دانست، بخاطر فساد و تباهی ای که در آن است، چرا که آدمی بر اثر نوشیدن آن تعادل خود را از دست می دهد و ایمان او نابود می گردد و مروت وی نیز از بین می رود و به ارتکاب زنا با محارم و خونریزی می پردازد و هنگامی که مستی بر او قلبه کرد، قبح کردار زشت خویش را ادراک نمی کند. 

تکمله :  تمام تصاویر مربوط به همان جشنواره است حتی تصویر آخر...



استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین

هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در

آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم

درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم

صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟   شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا

پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر

عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد

بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

  سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد

نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله

قلب‌هاشان بسیار کم است. استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى

می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به

یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند این

هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش این همان عشق خدا به انسان و

انسان به خداست است که  خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی

اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز

کنی با او حرف بزنی  

**********************************************************************************

برگرفته از وبلاگ تخته پاک کن